معنی باد نامساعد
حل جدول
نکبا
لغت نامه دهخدا
نامساعد. [م ُع ِ] (ص مرکب) ناموافق. ناسازوار. (آنندراج). ناموافق. کسی یا چیزی که مساعدت و همراهی نکند. ضد مساعد. (ناظم الاطباء). که یار و مساعد و موافق و همراه نیست. کجرفتار. ناهمراه. مخالف. ستیزه گر. نادمساز. ناهمراه. مخالف. ستیزه گر. نادمساز. ناهموار:
زمانه ٔ نامساعد را از این گونه بجز حجت
به زرّ و گوهر الفاظ و معنی کس نیاراید.
ناصرخسرو.
یکی از رفیقان شکایت روزگار نامساعد به نزد من آورد. (گلستان).
روزگار نامساعد مردم ناسازگار.
؟
فارسی به عربی
مترادف و متضاد زبان فارسی
ناجور، ناسازگار، ناموافق،
(متضاد) مساعد
فارسی به انگلیسی
Adverse, Disadvantageous, Unfavorable, Unfriendly, Untoward
نظر نامساعد
Disfavor
نامساعد (عامیانه)
Tough
نامساعد بودن
Inclemency
فرهنگ فارسی هوشیار
ناموافق، ناهموار، ستیزه گر
فرهنگ عمید
ناموافق، ناسازگار،
آنکه مساعدت نکند،
فارسی به ایتالیایی
sfavorevole
فارسی به آلمانی
Schlecht
معادل ابجد
233